English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (8916 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
eye witness U شاهد عینی
ocular witness U شاهد عینی
eye-witness U شاهد عینی
eye witness U شاهد عینی
eyewitness U شاهد عینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
eye-witnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitness U شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
Other Matches
objective U عینی
chose in possession U حق عینی
concrete U عینی
irreplaceable U عینی
veridical U عینی
objectives U عینی
concrete intelligence U هوش عینی
concrete operations U عملیات عینی
objective method U روش عینی
objective value U ارزش عینی
objective anxiety U اضطراب عینی
non fungible U مال عینی
individual duty U واجب عینی
eye witness U گواه عینی
concrete thinking U تفکر عینی
objective data U دادههای عینی
objective reality U واقعیت عینی
eye witness U گواه عینی
eye-witness U گواه عینی
tangible property U اموال عینی
tangible property U دارائی عینی
retortion U تلافی عینی
res gestae U حقایق عینی
personal duty U واجب عینی
personal duty U فرض عینی
objectivism U عینی نگری
things in possession U اموال عینی
objective type U سنخ عینی
objective test U ازمون عینی
eyewitness U گواه عینی
objectivity U عینی بودن
blank U شاهد
observers U شاهد
testifier U شاهد
theme U شاهد
themes U شاهد
testimonial U شاهد
testimonials U شاهد
witness U شاهد
observer U شاهد
beholders U شاهد
beholder U شاهد
vouchers U شاهد
voucher U شاهد
testate U شاهد
warranter U شاهد
blankest U شاهد
looker on U شاهد
affiant U شاهد
witnesses U شاهد
witnessed U شاهد
witnessing U شاهد
objective psychology U روانشناسی عینی نگر
facsimiles U رونوشت عینی نمابرد
facsimile U رونوشت عینی نمابرد
lextalionis U قانون کیفر عینی
instances U مثال شاهد
witnessing U شاهد مدرک
witnesses U شاهد مدرک
skilled witness U شاهد متخصص
witness U شاهد مدرک
rebutting evidence U شاهد معارض
expert witness U شاهد خبره
instance U مثال شاهد
witnessed U شاهد مدرک
challenging a witness U جرح شاهد
intangible U مال غیر عینی نا هویدا
tangible benefits U منافع مشهود فواید عینی
testator U شاهد میراث گذار
To produce a witness. U دردادگاه شاهد آوردن
I swear by the almighty that… U خدا شاهد است که ...
The written statements of the witness. U اظهارات کتبی شاهد
as God is my witness ... U خدا شاهد است ...
witnessed U گواه شاهد شهادت دادن
witness U گواه شاهد شهادت دادن
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
witnessing U گواه شاهد شهادت دادن
witnesses U گواه شاهد شهادت دادن
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
evidence U شاهد باگواهی ثابت کردن
witness stand U محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
onlooker U رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
My clothes are a witness to my poverty. U لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
potential substitution U حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
voir dire U سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
tangible assets U دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
facsimiles U رونوشت عینی رونوشت
facsimile U رونوشت عینی رونوشت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com